قرآن عزیز می فرماید:(ای فرزند آدم،آیا با شما پیمان نبستم که شیطان را نپرستید؛زیرا دشمن آشکار شماست؟و مرا بپرستید که راه راست این است.) یاسین60و61
شیطان آدمی را از مسیر هدایت و رستگاری جدا می کند و هر عقل سلیمی به تحقیق می فهمد که گمراهی آشکار در پیروی از وساوس شیطانی است. در کارگاه هستی، به سبب اختیار آدمی، او باید با آگاهی خود،خویشرا از چنبره ی اغواهای شیطان رهایی دهد و در مسیر مبارزه با او،مس مجود خود را به کیمیا تبدیل سازد:مقام«یقنطه» یعنی یقین هوشیارانه به نعمت بیداری،وقتی برای آدمی حاصل می شود که نفس اماره را به زمین بزند و بر آن چیره شود.پرواضح است که ایمان به غیب و تعبد در درگا الاهی است که سلامت نفس و روان آدمی را موجب می شود و پایداری در مسیر سعادت را برای انسان رقم می زند.زیستن عارفانه همراه با پناه بردن به خداوند از شر شیطان رانده شده زندگی را رهین آرامش می کند.
حال به نقد تعالیم و آمزه های شیطان پرستان می پردازیم البته این نقد در حدود 8 بند صورت گرفته است.
1.اینکه شیطان پرستان در مسیر آمزه های نادرست خود، می کوشند پرچم الهی را فرو بیندازند،همن وسوسه ای است که قران کریم آن را بارها گوش زد کرده است:«می خواهند نور الهی را با سخنان خویش خاموش کنند؛ولو آنکه کافران نا خوش داشته باشند.»(صف،8)از همین رو،اینان که در سطح جهان به لحاظ تعداد، بسیار کم مایه اند،چونان پر کاهی در مصاف تند باد از میان برداشته خواهند شد.البته،وسوسه و خدعه ی آنان را باید جدی گرفت؛زیرا عزم آنان در باطل خویش،بسیار جزم و قوی است.
2.قرآن به این امر تصحیح می کند که شیطان از جنیان بود:«کهف،50»البته بسیاری از مفسران بیان کرده اند که ابلیس به جهت بسیاری عبادت،در زمره ی فرشتگان به حساب می آمد و ملائکه خیال می کردند که او از خود ایشان است.خطاب هم که شد،گویی ابلیس هم به همین دلیل مشمول این خطاب بود و خودش هم می دانست به لحاظ ماهیت ، جزو فرشتگان محسوب نمی شود.زیرا در سوره ی جن هم آمده است که جنیان پلید پس از نزول قرآن و بسط اسلام،قدرت نفوذ خود را در کائنات به شدت از دست دادند.«جن 7 تا 10»پس،نماد بز شاخدار بالدلر که بال و شاخ او نمونه ی قدرت و حرکت در کائنات است،دیگر پس از هبوط و رانده شدن از محضر باری تعالی معنایی ندارد و نمادی کاملا مغالطه آمیز است.آشکار است که شیطان بر بندگان خاص الاهی هیچ تسلطی ندارد.
3.از جانبی دیگر،نیز در انجیل مرقس آمده است که حضرت عیسی (ع)با بعثت و پیامبری اش،اقلیم قدرت شیطان را بر هم ریخته است:«شیطان نیز اگر ضد خود قیام کند و تجزیه شود ممکن نیست دوام آورد؛بلکه پایانش فرارسیده است.به واقع هیچ کس نمی تواند به خانه ی مردی نیرومند در آید و اموالش را غارت کند؛مگر آنکه نخست آن مرد را ببندد. پس از آن،می تواند خانه را غارت کند.»(انجیل مرقس،باب سوم،آیه ی بیست و هفتم) در این فراز از انجیل،مرد زورآور به شیطان تفسیر شده است و به خانه در آمدن،همان مقابله با حضرت عیسی(ع) با شیطان است.نیز،غارت اموال به مثابه آزادی کسی است که برده ی شیطان اند و غارت خانه عبارت است از ظهور قدرت ملکوت حضرت عیسی(ع) در مقابل شیطان.با این تفسیر مشخص،کاملا روشن است که با پیامبری حضرت عیسی(ع) و برقراری ملکوت خدا، حرکت دوار وسوسه انگیز شیطان،به نقص و کمبود گراییده است و به همین واسطه است که شیطان پرستان تلاش می کنند با به سخره گرفتن پیامبری این پیامبر زنده و تقدس حضرت مر یم (ع)، تاثیر نبوت حضرت عیسی(ع) را در جهان کم مایه نشان دهند؛اما می دانیم که با نبوت کامل حضرت محمد(ص) این تاثیر به بالاترین و برترین وجه تجلی یافت و رانده شدن شیطان،ابدی شد.
4.در بسیاری از آموزه های شیطان پرستان،روش های روان پریشی و روانژدی،مثل خوردن خون که عین نجاست است و آشامیدن مشروب که عین حرمت است و آزار انسان های معتقد که عین ظلم است، دیده می شود.این تعالیم منحرفانه،آزادی اراده ی آدمی را مختل می کند و نفس مادون و حیوانی را زنده می سازد.در روان شناسی دینی،ماهیت خود برتر انسان در مبارزه با شرور معنا پیدا می کند و تجربه های درست انسانی مسیری می شود برای نزدیکی روانی انسان به حقیقت غایی. به همین دلیل است که بسیاری از شیطان پرستان با غفلت کامل از حالات معنوی انسانی خود و با به فراموشی سپردن توانایی های الاهی انسانريا،به خودکشی و دیگر کشی یا خود آزاری و دیگر آزاری روی می آورند؛راکه با باور به تعالیم دیوسیرتانه ی ابلیس،نفس را افسار گسیخته رها می کنند تا موجب جنایات پلید شود.
این مسئله در حالی است که تغییرات آشکار در خودپنداری های ناشی از اکتساب اعتقادات معنوی دینی،منافع روانی و جسمانی فراوانی را به وجود می آورد که کاملا سنجش پذیر است؛برای مثال،کسانی که از طریقه های دینی و معنوی پیروی می کنند،بسیار کمتر از غیر مومنان به سیگار و داروهای زیان آور دیگر روی می آورند و به پرخوری و زیاده روی های جسمانی کمتر تمایل دارند.آنان بیشتر خواهان ایند که وقت خود را به لذت بردن از طبیعت و ورزش های جسمانی سپری کنند،توان بیشتری برای مواجهه با تنش های زندگی دارند،از ارتباط هماهنگ تر با خانواده و دوستان لذت می برند،حرفه های کمتر خطرناک و هیجان آمیز را انتخاب می کنند،از درگیری گریزان و ناکامی های مادی و معنوی را دلیلی برای سرزنش خود نمی دانند .آری،دین عموما مردم را تشویق می کند از خود و دیگران بهتر مراقبت کنند.
هر عقل سلیم و آگاهی،به راحتی تفاوت فاحش باور به اعتقادات غلط شیطان گرایی و زیستن در فضای امن دینی را می فهمد و این دلیل به تنهایی کافی است تا انسان،مسیر صحیح خویش را درست پی بگیرد؛زیرا آرامش از آن خداوند است و خزانه ی رحمت او چونان باران،بی حساب نازل می شود.البته به مصداق آیه ی شریف قرآن که می فرماید:«اوست که آرامش را بر قلب های راست دینان فرو می فرستد»(فتح،4)شرط آن ایمان است.
5.شادابی باید از مسیر های امیدواری و مثبت گرایی به وجود بیاید،نه با گناه و رذالت های اخلاقی؛چه را که شادمانی حقیقی،حرکت در مسیر پنداره های ارجمند معنوی است و در بندگی تحقق می یابد.مسرت روانی با ابتهاج معنایی ارتباط مستقیم دارد و اهل ایمان و عرفان همیشه راضی به رضای الاهی هستند و به این رضایت، شادمان زندگی می کنند؛در حالی که هوس و گناه همراه با تحریک روانی مصرف مواد مخدر و دارو های روان گردان است در نتیجه ی آن زیر پانهادن ارزش های اخلاقی و انسانی است که پندار شادمانی را توهم وار ایجاد می کند و از شادمانی حقیقی در آن خبری نیست.
6.باورهای دینی انسان را به سمت از بین بردن خصلت های حیوانی و ایجاد صفت های الاهی و ربانی سوق می دهد.در روایات آمده است:«به سمت خلق و خوی الهی حرکت کنید».این در حالی است که شیطان گرایی،پیرو خود را به صفت های دیگری سوق می دهد:لذت پرستی،تقدم ظاهر بر باطن زندگی ،اولویت دادن به ثروت در برابر غفلت از حکمت،استثمار عواطف انسانی با تحریک های زود گذر احساسی،بی هدفی و بی معیاری در باب معنای زندگی و القای ناتوانی در کاستن از درد و رنج ناشی از زندگی ،این فرقه ،انسان را نه تنها با حیوانات برابر می داند،بلکه گاهی می کوشدجایگاه انسان را به پایین تر و کمتر از حیوانات نیز تنزل دهدو معنای«تخلقوا با خلاق الله»را کاملا فراموش کند.
7.یکی از کارکردهای اصلی فقه که همان قوانین الهی و بدون تغییر در شریعت است،رعایت حلال و حرام است.اخلاق و آداب پسندیده به واسطه ی رعایت حلال و حرام الاهی در جامعه نهادینه می شود و مسیر تکامل را پی می گیرد. اما شیطان پرستی تلاش می کند نوعی قانون گریزی و قانون شکنی را در ذهن و زبان جوانان نهادینه کند.در یکی از تعالیم معروف کتاب شعائر شیطانی آمده است:«هر آنچه میل و رغبت توانست،آن را انجام ده؛چرا که همان شریعت و قانون تو خواهد بود.»
مبرهن است که افکار شیطانی در قالب شیطان پرستی تلاش می کند با استفاده از تمایل مفرط خوی آدمی را به لذت جویی و با بهره گیری از عواطف بشری ،شریعت مبتنی بر عقلانیت را رد کند و از بی تکلیفی و رعایت نکردن حلال و حرام و دست کشیدن از ریاضت در برابر وساوس شیطانی دم زند و رواج نمادها و نمودهای اباحی گری را موجب شود و بستر فرهنگ ضدیت با ارزش های انسانی اسلامی را به وجود آورد؛زیرا اگر این گونه شود،خون خواری و خون ریزی و سنگدلی و آزار و خودزنی و خشونت جنسی و حتی خودکشی و دیگر کشی،مبنایی برای عمل پیدا می کند.ویلیام گاردنر، یکی از نوسندگان معروف غربی ، در کتاب خود درباره ی زیر پاگذاشتن اصول اخلاقی و ارزش ها در میان شیطان پرستان می نویسد:«هفتاد در صد ماموران تحقیق انتاریو به جوانان خلافکاری برخورد کرده اند که علایق شدید شیطان پرستی دارند.»رابرت تاکر،کارشناس،اظهار کرده است که این جریان در تمام کانادا و امریکا در حال افزایش است.وی می گوید که در فلسفه ی شیطان پرستی،قتل،خودکشی،مثله کردن و تجاوز،همراه با رفتارهای مشمئز کننده و شرم آور،تقدیس می شود.گروه های موسیقی،آشکارا دعوت به قتل و خوردن خون و ... می کنند.جیمز توبین جوان 18 ساله ای که پرستاری به نام کریستینا از میدلند انتاریو را کشت ، به طور مستقیم درگیر شیطان پرستی بود. سه پسر 14 ساله ای که در ایالت آلبرتای در خانه ای به دار آویخته شده بودند نیز قربانی شیطان پرستی شدند.روی بدن برهنه ی یکی از آنان با خون نوشته شده بود:زندگی مردن است.
8.شمن گرایی مدرن،همراه با جادوگری در فضایی کاملا موهوم و خرافی ،با بهره گیری از تبلیغات گسترده ی شبکه های ماهواره ای و پشتیبانی گروه های معروف و حرفه ای موسیقی،به موازات گشترش ادبیات داستانی جادوپردازانه در رمان های مختلف،موجب شده است که امروزه،شاهد نوعی عضویت جدید در شیطان پرستی باشیم.
شمن هایی که در ادیان ابتدایی وجود داشتند،کسانی بودند که آیین هایی را برای ارتباط با جهان ارواح برگزار کرده و در حالت وجد، به قلمروی ارواح سفری می کردند و در مقام شفا بخشی یا پیش بینی امور،از عالم ارواح بهره می گرفتند و تجربه ی سفر به شکل پروانه یا تسخیر شدن توسط ارواح را می چشیدند.گزارش های قوم نگرانه،این رفتار ها را متعلق به محلی خاص می دانست و با حقانیت اساسی آن ها نیز کار نداشت؛چرا که در ادیان ابتدایی ، اساسا خرافات محوریت باور را تشکیل می داد.
اما امروزه ، شمن گرایی جدید تلاش می کند هم حقانیتی به رفتار خود بدهد و هم از طریق ارتباط گرفتن با موجودات فراطبیعی،نظیر جن یا حتی ارتباط با عالم ارواح،قدرت های تسخیر گرایانه ی مجازی را در مخاطب خود القا کند که کم کم مخاطب خود را مسخ می کند.چنین حالتی را دقیقا در شیطان پرستی و آموزه های وهم انگیز آن را می توان جست و جو کرد؛چرا که خود آنتوان لوی از این ابراز و روش خلسه آمیز برای تحت تاثیر قرار دادن مخاطب خویش،در کلیسای شیطان،بهره می برده و تلاش می کرده است با به هم ریختن حس جسمانی افراد در شعائر شیطانی و بزرگ نمایی مناسک جادویی، حالات تغییر یافته ی روانی به گونه ای در فرد ایجاد کند که اعمال جنون آمیز از وی سر بزند و هیچ مبنای عقلانی و دینی،دیگر در او کار ساز نباشد.
این نوع رفتار های جادو گرانه البته در بسیاری از رمان های دوران معاصر نیز یافت می شود که شاید به طور مستقیم به شیطان پرستی اشاره نداشته باشد،اما مقوم و موید آن است.برای نمونه ، برخی رمان های پائولوکوئیلو به جادو و تاثیر آن در زندگی بسیار اهمیت می دهد و رمان های چند گانه ی هری پاتر براساس آموزش جادو ،جادودرمانگری،زندگی بر پایه های جادوگرایانه و تفسیر حوادث و وقایع عالم بر اساس جادو بنیان نهاده شده است.این همه،در حالی است که در متن دین و عقاید اسلامی،دوری از هرگونه رفتارهای خرافی و وهم انگیز و پرهیز از رابطه با جنیان و احضار ارواح توصیه شده است و حتی بسیاری از علمای متقدم اسلامی ،بهره گیری از افسون ها و القای آنها به دیگران را حرام دانسته اند.
به هر جهت دلایل بسیار دیگری نیز می توان در رد منطقی و عقلانی شیطان پرستی اقامه کرد؛اما با توجه به کوتاهی مقال ، به همین میزان اکتفا می کنیم.آنچه بر آفتاب افکنده شده است که دین گریزی،رواج فرهنگ با ارزش های انسانی ، شیوع فساد و اعتیاد،ترویج پوچ گرایی،خشونت و هیجانات سرکش همراه با گستراندن سفره ی اندیشهای اومانیستی و سکولاریتی غربی و القای با ورهای کاذب شبه دینی در قالب هنر ، اعم از سینما،تئاتر،موسیقی،رمان و... ، خطر بالقوه ای است که باید به آن عطف توجه جدی کنیم تا هیچ گاه شاهد بالفعل شدن آن نباشیم.
نظرات شما عزیزان: